از نمودهای تسامح دینی در تمدن ما با دیگران آن چیزی است که مصطفی السباعی از تکرار اشکال جشنهای دینی و شکوه آنها برای ماثبت نموده است، در دورهی اموی برای مسیحیان جشنهای عمومی در خیابانها وجود داشت که در راس آنها صلیبها و علمای دینی با لباسهای کشیشی خود بودند و کشیش میخائل با جشن باشکوهی وارد شهر اسکندریه شد، در حالی که در روبروی او شمعها و صلیبها وانجیلها بود و کاهنان فریاد میزدند پروردگار،( راعی مأمون) را که مرقس تازه است برای ما فرستاده است و این رویداد در دورهی زمامداری هشام بنعبدالملک بود.
همچنان که در ایام هارون الرشید چنان بود که مسیحیان در کاروان بزرگی که در مقابل آنان صلیب بود خارج میشدند و آن در روز عید پاک بود همانگونه که مصطفی السباعی نقل میکند آنچه را که مقدسی در کتاب احسن التقاسیم اشاره کرده است که بازارها در شیراز در جشنهای مسیحیان آراسته میگشت و مصریها آغاز افزایش آب نیل را در وقت عید صلیب جشن میگرفتند.( مصطفی السباعی، من روائع حضارتنا، ص،90) از نمودهای تسامح در دورهی سلجوقی آن دیدگاه تسامحی است که آلپ ارسلان( 455- 465 ه) با اسیرش امپراطور بیزانس ارمانوس بعد از شکست او درجنگ ملازگرد در سال( 463ه ) است سلطان آلپ ارسلان با اسیرش رفتار نیکویی نمود و با وجود بدی رومانوس در حق او، نسبت به او عطوفت کرد و تاریخ نگار بنداری آن رویارویی را روایت میکند، سلطان به او گفت با راستیت مرا از نیتت باخبر کن، اگر قدرت داشتی با ما چه کار میکردی، گفت: تو خانوادهات را با سگان حبس میکردم و همگی را با اسیران و حیوانات قرار میدادم و اگر تو را اسیر میکردم سزای من برای تو بد بود و چوبی را در گردن تو قرار میدادم همچون سگان، سلطان گفت بر نیت پست و شر تو آگاهی یافتم، اکنون با تو چکار کنیم ما نسبت به آنچه دربارهی ما نیت کردهای قانع و راضی نمیشویم، گفت به فرجام فساد نیتم و سزایی که آن را بسوی جرم من کشاند، بنگر، آلپ ارسلان برای او دل سوزاند و او را آزاد کرد و با سرعت او را آزاد نمود و با عظمت روانه کرد.( البنداری، تاریخ دولة آل سلجوق، ص: 44)
آنچه که شایسته ستایش است در ضمن این تسامح و نیک رفتاری، گواهی جهانگرد اندلسی ابن جبیر است که از تعامل نیک میان مسلمانان و مسیحیان به شگفت آمده است با وجود آن که میان آنان شدت جنگها بوده است، او میگوید: شگفت از این گفتار است که آتشهای فتنه میان مسلمانان و مسیحیان شعله ور بود و چه بسا دو گروه با هم جمع میشوند و برخورد میان آنان روی میدهد و دوستان مسلمانان و مسیحیان با هم رفت وآمد مینمایند، بدون آن که اختلافی میان آنان باشد و رفت وآمد کاروانها از مصر به دمشق بر روی سرزمین فرانسه و رفت وآمد مسلمانان از دمشق به عکّه بدون معطلی انجام میگیرد. تاجران مسیحی کسی از آنان منع نمیشود و بر کسی اعتراض نمیشود و برای مسیحیان بر مسلمانان مالیاتهایی است که در سرزمینهایشان میپردازند و در امنیت کامل هستند همانگونه که تاجران مسیحی در سرزمینهای مسلمانان بر کالاهایشان مالیات میپردازند و اتحاد میان آنان و اعتدال در تمامی حالتها است و جنگجویان مشغول جنگند و مردم هم در سلامتند.( ابن جبیر، رحلة ابن جبیر،ص26)
این شیوه از همزیستی مسالمتآمیز میان مسلمانان و هم عصران آنان در ایام جنگهای صلیبی و ثروتمند شدن غیر مسلمانان در داخل جوامع اسلامی بشدت وجود داشته است.
آنچه که ابن اثیر در کتاب تاریخاش:( التاریخ الباهر) از واقعه ای که ایام پادشاه عادل نورالدین زنکی( 541- 569 ه) در سرزمین شام ثبت کرده، گواهی برآن است که در سال( 567 ه ) واقعهای روی داد فرنسویان دو کاروان پر از کالا را گرفتند و تاجران در نزدیکی لاذقیه بودند و نورالدین هم با آنان در صلح بود، آنان پیمان شکنی کردند، هنگامی که خبر به نورالدین رسید بسیار ناراحت شد در بازگرداندن کالای گرفته شده با آنان نامه نگاری کرد آن را نپذیرفتند، بخاطر پیمان شکنی آنان تصمیم به رویارویی با آنان گرفت به او وعده دادند، کالای گرفته شده را از دو کاروان باز گردانند. ابن اثیر میگوید: هنگامی که فرانسویان این دو کاروان را گرفتند، پدرم با آنان تجارتی با دو نفر داشت، هنگامی که اموال مردم را به آنان بازگرداندند به هر کسی نرسید، جز اندک نباشد و کالاها بسوی نورالدین روانه شد، تاجران را حاضر کرد، هر کس که اسمش بر روی کالاها و لباسها بود آن را میگرفت و در میان مردم کسانی بودند، آنچه را که حق آنان نبود، میگرفتند. یکی از این بازرگانان در آن امانتی داشت و مسیحی بود، فقط آنچه که اسم و علامت مخصوص او بر روی آن بود، را گرفت بدین خاطر از مال او و مال ما کالای بسیاری از بین رفت و کسی که مالی داشت از مال ما برای او بیشتر از مال خود به دست آمد. هنگامی که بسوی ما باز گرداند آنچه که از آن ما بود، به پدرم داد. پدرم از گرفتن آن خودداری نمود و به اوگفت: تو همگی را بگیر زیرا تو بدان نیازمندتر هستی و من نسبت بدان بینیازم، چنان نکرد، گفت تو نصف را بگیر و من نیز نصف را میگیرم پدرم بر او تلاش کرد، چنان نکرد فقط حق خود را برد. هنگامی که برخی روزها گذشت، غلامی آمد و با او لباسهای سوسی و دیگر چیزها بود، آن شخص گفت: این، از پارچههای ما است که امروز حاضر گشته است و سبب حضور او آن است که انسانی از اهل تبریز با ما در کاروان است و مالش را به او باز گرداندند پس این لباسها و اسم من را برآن دید بر او آسان نبود که آنها را باز گرداند، از من پرسد و قصد من نمود و لباسها با او بود و یک ساعت نزد من بود وآنها را بمن تحویل داد و گفت راهم را رها کردم، تا ذمهی من تبرئه شود.( ابن اثیر، التاریخ الباهر،ص؛ 154-155)
از نیک رفتاری مسلمانان و تسامح آنان با دیگران هنگام جنگهای صلیبی آن رویدادی است که تاریخ در تسامح خواهی صلاح الدین الأیوبی ثبت نموده است. زمانی که بیت المقدس را در سال( 583ه ) باز پس گرفت به عهدهایی که به مسیحیان داده بود وفا کرد. و به کسانی که میخواستند خارج شوند اجازه داد و کلیساهای آنان بر همان حالت پیشین ماند، بجز آنچه که از مساجد مسلمانان گرفته بودند وآنها را به کلیسا تبدیل کرده بودند و بسیاری از بزرگان آنان با سرمایههایشان خارج شدند و برخی از مسلمانان از اموالشان بجای مسیحیان فدیه دادند، تا بتوانند خارج شوند و صلاح الدین الأیوبی بر ضعیفان و بیوه زنان و عزیزان قوم مهربان بود. و ابن و اصل این تسامح را با این گفته میستاید: در قدس برخی زنان پادشاه روم بودند که در آن اقامت کردند و با آنان حشم و بردگان و کنیزکان و مردم بسیاری بودند و آنان صاحب اموال و جواهر گرانبهایی بودند که خواستار امان نامه برای خود و همراهان شدند، صلاح الدین الأیوبی به آنان امان داد وآنان را بحرکت درآورد.
تاریخ نگاران نیک رفتاری مسلمانان را نسبت به دشمنانشان را در جنگهای صلیبی ستودهاند، قدری قلعجی میگوید: تمامی تاریخ نگاران غربی و شرقی دیدگاه نیکوی صلاح الدین الأیوبی را هنگام فتح بیت المقدس ستودهاند و با شگفتی شدید کار او را در توزیع مال و چهارپایان بر بیماران و سالخوردگان و نیازمندان فرنسوی ستودهاند، همچنین تکریم او را نسبت به زنان و دلسوزی نسبت به کودکان و سرپرستی نسبت به ضعیفان را ستودهاند و گواهی میدهند که سربازانش در جوانمردی و شهامت همچون خود او بودند و در این حادثهی تاریخی گرانبها، هیچ امری از امور که عادة در همچون شرائطی بر دست سربازان پیروز رخ میدهد و بسیاری از آن کارهایی که غربیها هنگامی که قدس را گرفتند، روی نداد (قدری قلعجی: قصة الصراع بین الشرق و الغرب ؛ص 338) سعید برجاوی شکلی از این اشکال تسامح را که سلطان صلاح الدین الأیوبی به دنبال ورود به بیت المقدس ثبت نموده را بازگو مینماید که گروهی از زنان که همسران و فرزندان و پدران خود را در جنگ از دست داده بودند برای رویارویی با سلطان صلاح الدین الأیوبی آمدند و آنان از او یاری و کمک و آزاد کردن اسیران را خواستند، سلطان صلاح الدین الأیوبی فرستاد تا از آن گمشدگان جستجو کنند – و گفت- هر کس از آنان را زنده و اسیر یافتید آزاد کنید تا به خانوادهاش بپیوندد سپس با دادن مال آنان را تکریم نمود تا چیزی به آنان داده باشد که عافیتی باشد بخاطر ضرر و زیانی که با از دست دادن اهلشان دچار آن شده بودند.( سید احمد برجاوی، الحروب الصلیبیة فی الشرق ،ص: 397)
عبدالله ناصح علوان در کتاب( معالم فی الحضارة الإسلام) گواهی را از زبان تاریخ نگار برجاو، بیان میدارد که از زبان یکی از صلیبیهایی که گواه داخل شدن صلاح الدین به بیت المقدس بوده است، میگوید: آن کسانی که پدران و فرزندان و زنانشان را باشیوههای مختلف کشتیم و اموالشان را گرفتیم و آنان را عریان از خانههایشان بیرون راندیم به داد ما رسیدند و نیاز ما را برآورده کردند و بعد از آنکه گرسنگی بما فشار آورد ما را غدا دادند و پیوسته بما نیکی نمودند تا با نیکی و احسان خود ما را در بر گرفتند، در سرزمینهایشان در دستان آنان اسیر نبودیم، اگر چیزی از ما ضایع میشد بدون درنگ آن را بما باز پس میگرداندند.( عبدالله ناصح علوان، معالم فی الحضارة الإسلام، ص: 136) تسامح مسلمانان درآغاز فقط با یاران ادیان آسمانی یهود و نصاری نبود بلکه مسلمانان با مجوسیان با پیروان زرتشت و مانی و با بت پرستان حران و با پیروان بودا و با بت پرستان بربر تسامح میکردند، همانگونه که با اهل کتاب تسامح مینمودند.( سیّدة اسماعیل کاشف، مصر الإسلامیة وأهل الذمة؛ ص:167- 27-28)
نمونهها فراوان و متنوعند و به شمار نمیآیند و همهی اینها ارزش وسعت تسامح خواهی اسلام را از نگاه گفتار و کردار نشان میدهد. با این بیان روشن میگردد که تسامح اسلامی با غیر مسلمانان از ادیان دیگر حقیقت ثابتی است که متون شریعت کتاب و سنت بدان فرا میخوانند و تاریخ طلایی از هنگام آغاز سیرهی پیامبر ما –و پی درپی پیمانهای خلفا راشده- و بعد از آنان از امویها و زنکیها و عباسیان و ایوبیها و ممالیک و عثمانیها و دیگرا حاکمان اسلامی در اکناف سرزمینهای اسلامی بدان گواهی میدهد.
واقعیت عینی در تمامی سرزمینهای اسلامی بدان گواهی میدهد بگونهای که مسجدهای جمعه و کلیساها با هم بودهاند و نداهای اذان و ناقوسهای کلیساها شنیده میشدند و اقلیتهای غیر مسلمان در نعمت امنیت و استقرار وآزادی در انجام حقوق دینی خود زندگی میکردند در حالی که اقلیتهای اسلامی بلکه در برخی اوقات اکثریت آنان در کشورهای آسیا و آفریقا و اروپا زیر ستم و بیچارگی و شکست خوردهگی زندگی میکردند و به آنان اجازه داده نمیشد که اقامهی دین و فریضهای کنند و یا این که صاحب دینی باشند.
نظرات